جدول جو
جدول جو

معنی نیک طبع - جستجوی لغت در جدول جو

نیک طبع
(طَ)
خوش خوی. نیک خو: چگلیان... مردمانی نیک طبعاند و آمیزنده و مهربان. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازک طبع
تصویر نازک طبع
حساس، زودرنج، لطیف طبع، برای مثال تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان (حافظ - ۷۷۴)، شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ لَ طَ)
که سرشتی چون فرشتگان دارد. فرشته نهاد:
آن ملک رسم و ملک طبع و ملک خو که بدو
هر زمان زنده شود نام ملک نوشروان.
فرخی.
نکو باشد بهار امسال و از وی
صفات خواجه بهتر می نماید
زمین حلمی زمان حکمی ملک طبع
که صبح از رای انور می نماید.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحیددستگردی ص 131).
دل ملک طبع است قوت او ز بویی داده ام
جان پری وار است خوردش استخوان آورده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(لِ)
خوش اقبال. مقبل
لغت نامه دهخدا
(طَ عَ)
نیک رو. زیباروی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دارای طبعی شیرین و لطیف. (فرهنگ فارسی معین) :
درّبار و مشکریز و نوش طبع و زهرفعل
جانفروزو دلگشا و غمزدا و لهوتن.
منوچهری (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زُ طَ)
ظریف. حساس. زودرنج. اندک احتمال. نازپرورده:
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ طَ)
کنایه از ظریف. (آنندراج). شادمان و خرسند و خوشحال. (ناظم الاطباء) :
همواره همی باش سبک طبع و خوش ایام
با مطرب و قوال سبک طبع و خوش آواز.
میرمعزی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
مرکّب از: بی + طبع، فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه:
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم.
سعدی.
رجوع به طبع شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
پاک سرشت. پاک نهاد:
خواجۀ سیّد ستوده هنر
خواجۀ پاک طبع پاکنژاد.
فرخی.
ای نیکنام ای نیکخوی ای نیکدل ای نیکروی
ای پاک اصل ای پاکرای ای پاک طبع ای پاکدین.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک طبع
تصویر پاک طبع
پاک سرشت پاک نهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش طبع
تصویر نوش طبع
دارای طبعی شیرین و لطیف: (دربار و مشکریز و نوش طبع و زهر فعل جانفروز و دلشگا و غمزدا و لهو تن) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
حساس، ظریف، نازپروده یمرود زود رنج، نازک پرداز نغز سرای، نازک چر بنگرید به نازک طبع حساس و زود رنج: تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. (حافظ)، شاعری که قریحه ای لطیف و حساس دارد، نازک خوراک نازک چر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملک طبع
تصویر ملک طبع
فرشته خوی آنکه دارای طبع و سرشت فرشتگان باشد: (دل ملک طبع است: قوت او زبویی داده ام جان پری وار است خوردش ز استخوان آورده ام) (خاقانی. سج. 256)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیز طبع
تصویر تیز طبع
زیرک نونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طبع
تصویر بی طبع
بی توجه و بی استعداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک ربع
تصویر یک ربع
یک چهارم، یک چارک
فرهنگ واژه فارسی سره